می روی چون جت ، دلار بی حیا !می کنی ما را به صد غم مبتلابا ریالم دشمنی داری مگر ؟!بسته ای گویا به قتل او کمردشمنی با ما کمی کن مختصررو نما قدری به دینار قطرسوزنت دارد چرا پیوسته ، گیربر ریالی این چنین خرد و خمیربر کش از ما سوزنت دیگر ، برونتا ببینی قرص نان را غرق خونهم چو تیری می روی در دست بادزخم بستر می زنی بر اقتصادای الهی خون جگر گردی دلاراز جتت بر پشت خر گردی سوارگر چه میدانم که می باشد محال !ای الهی صد دلاری ، یک ریال ..ای الهی اعتبارت کم شودکفش زرینت به پایت سم شودآرزوهایت الهی این شود !وعده ای در دست مسئولین شودای الهی کاغذت
نفرین شودکاغذت جنسش ز ملک چین شودای الهی سر خوری در قعر چاهدر نیایی تا بگردی سربراهای الهی شب که خوابی تا سحرناگهان بینی که جایت گشته ترجابجا بینی شدی با پول ماتا بدانی شرح درد ماجرا ...سید حمیدرضا خوشدل چاپ در روز
نامه ی مردم سالاری ۲۲ آبان ۱۳۹۹برچسبها: سید حمیدرضا خوشدل, شعر طنز, شهر ساوه, شهر آوه, دلار + نوشته شده در پنجشنبه بیست و دوم آبان ۱۳۹۹ساعت 15:32  توسط سید حمیدرضا خوشدل | نقدهای اجتماعی سیاسی من...
ادامه مطلبما را در سایت نقدهای اجتماعی سیاسی من دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : khoshdelnaghda بازدید : 80 تاريخ : يکشنبه 24 بهمن 1400 ساعت: 22:03